سفر نویس
به قول مامانی بعد از هفت روز و هفت شب برگشتیم خونه
خیلی خوب بود از تابستون پارسال جایی نرفته بودم و این سفر عالی بود مخصوصا بعد کنکور
بیشترش با اینکه تو ماشین بودیم ولی خوش گذشت مخصوصا راه شمال
آخه بعد ده سال رفتم شمال و داداش کوچیکم که خودش برای خودش میره میگرده تو راه همش می گفت مگه شمال چی داره هیچی نداره و حرصمو در می آورد کلا برای اعصاب خورد کردن من زندس
ولی شمال آخرش برای من خیلی چیزا داشت
دریا داشت
جنگل داشت
خبری از یه شهر شلوغ توش نبود
کلا عالی بود
مشهد هم که مثل همیشه عالی بود ولی فقط یک روز موندیم :(
تو هتل پارسال بودیم با دو تا فرق خوبش اینکه تو اتاق ها هم نتش خط میداد و بدش اینکه شارژ محدود داشت برای هر اتاق ( نامردا )
منم با شارژ گوشی خودم چند روزو گذروندم که رایتلم خیلی اذیت کرد خیلی جاها آنتن نداشت
بعد مشهد رفتیم تهران برای امتحان خواهر گرامی که تو سمنان ماشین جوش آورد برای چهارمین بار این تو این مسافرت
رفتیم سمنان که به قول داداشم شهر ارواح ه
کلا دو تا هتل داشتن و بدون شهر بازی
یه پارک با وسایل بازی قدیمی داشتن که فکر نمی کردم دیگه از اینا باشه
ولی برای مهاجرت اگه یه روزی شد ، عضو گزینه هام شد
اون روزی که مجبور شدیم سمنان بمونیم بابا و خواهرم رفتن تهران و ما تنها تو خونه موندیم ولی عصر که بیرون رفتیم همه با علامت سوال همراه با لبخند نگاهم میکردن که مال لهجم بود
سمنان مردم عالی ای داشتن واقعا
بعد سمنان از راه شهمیرزاد رفتیم شمال که جادش عالی بود
توی شمال کلا دو بار رفتیم دریا
بار اول راه رفتم تو آب و کل پای سوختم که تقریبا خوب شده بود با آب دریا ضد عفونی شد! و عفونت و درد شدید به سوختگیش اضافه شد که هنوزم همون وضعه
آخه یکی نیست بگه اینقدر کم عقلی ?
فرداش تا خواستم چادرمو در بیارم برم سمت آب بابام با نگاهی چپ گفت نمی خواد بری تو آب چادر تو بپوش و من اون لحظه می خواستم بابامو خفه کنه و هنوزم می خوام
اولین بار بود به حجابم گیر میداد درصورتی که همینم بی مورد بود مانتو م بلند و تیره بود و گشاد
اون روز هم که محروم شدم از دریا
و داداشم تو راه برگشت باز هم اصرار داشت که دریا چیه استخر بهتره
تو ما راه کلی پشه منو گزید با نوع های مختلف مال مناطق مختلف که الان یادگاری اوردمشون اصفهان
تو راه برگشت بابام دعوت شد بعله برون پسر عمو ی من که مثل همیشه ما نرفتیم و من گفتم خستم می خوام بخوابم که تا الان هم نخوابیدم
و فردا هم جشن عقده با بزن و بکوب و الان دنبال دلیلم برای نرفتن
خدایا یه دلیل بفرست خستم فضا ش هم خوب نیست
عمه گرامی گفت چقدر لاغر شدی درس می خونی بهت فشار میاد منم گفتم از سفر برگشتم پف کردم تازه و اون موند دیگه لاغر تر از این منم فقط لبخند ملیح زدم آخه کی تو تابستون درس می خونه اصلا من از 21 خرداد با درس قطع رابطه کردم
اصلا درس چی هست?
پ ن: چرا از نظر بقیه شهر ها اصفهانی ها بدن? چیکار کردیم مگه?
من فقط خودم یه بار به یه مسافر آدرس اشتباه دادم :دی