ღ سـِـفــیِــد ღ

جایی برای بیان دلتنگی هایم

ღ سـِـفــیِــد ღ

جایی برای بیان دلتنگی هایم

آخرین مطالب

نقشه شوم :)))

سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۶ ب.ظ

+ مطلب هایی با دسته بندی خاطرات چیز خاصی ندارن خواستین نخونین

تو قم تو سرویس بهداشتی ش که خیلی شلوغ بود بعد از کلی معطل ( املاشو نمی دونم ) شدن داشت نوبتم میشد که به دختر با قیافه ای حق به جانب اومد جلو و کلی بد به من نگاه کرد که انگار کار وحشتناکی در حقش کردم 

نفر جلوایم که رفت دم در ایسناد و به نگاه کردنش ادامه دادن دسته درو سفت چسبید و تا در باز شد به صورت کمی تا قسمتی حمله ای رفت تو و من همون جا واستادم و اینطوری نگاه کردم :|

بعدشم که داشت میرفت بازم بد نگاه کرد 

با نقشه مردم اقدام می کنن برای نوبت گرفتن جدیدن 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۰۳
م. ب.

نوبت

نظرات  (۵)

من اگه میبودم میرفتم یارو رو مث سگ میزدمش.
پاسخ:
من فقط با تعجب نگاهش کردم نمی دونستم چیکار کنم
میشه معطل شدن... البته ببخشیدا
پاسخ:
من خیلی با سوادم:)
اینا همش دست روزگار نامناسبه :دی
۰۵ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۳ محــــــ ـــــــمد
میگم شاید بنده خدا مشکلی داشته که مجبور بوده هرچه زودتر بره داخل.. ولی خب این بد نگاه کردنه دیگه چی بوده...!!

یاد خودم افتادم 3-4 سال پیش یه عروسی بودیم.. منم دور از جون شما.. دل پیچه گرفته بودم.. تقریبا فک کنم بعد شام بود.. فامیلای عروس دامادم اومده بودن دبلیو سی.. آقا هیچی دیگه.. با چهره ای مخلوط از غم و شادی.. التماس کردم بزارید من برم داخل و کلی شرمنده ام و اینااا..

اما به زود رفتنه می ارزید.. :دی
ببخشید که اینو گفتم.. :)


پاسخ:
نه اصلا قیافش عجله ناک نبود 
فردی بیشعور میزد بیشتر
من دیگه حرفی ندارم :D

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">