به قول مامانی بعد از هفت روز و هفت شب برگشتیم خونه
به قول مامانی بعد از هفت روز و هفت شب برگشتیم خونه
امروز طی یک حادثه به کمک رانندگی زیبای بابام تو قم و آب جوش دست مامانم پام جزغاله شد و سه تا دایره ی خشگل هم مرکز روش تشکیل شد اولی پوست جمع شده دومی پوست به رنگ بادمجونی و سومی قرمز
و بعد از دو ساعت رفتیم تو یه شهر خیلی جالب پانسمان کردیم
کلینیکش خیلی قدیمی بود و مسئول داروخونش پرستار هم بود
ترازوی توی کلینیک هم از اون ترازو هایی بود که باهاش گوسفند وزن می کنن ( من فقط در این حالت دیدم این ترازو ها رو )
الان هم تو را مشهدم و تا چند ساعت دیگه از گرما کلا می سوزم اگه نرسیم
+تو هشت ماهگی ام هم به دلیل آرام سربه زیر بودن زیاد دستمو می کنم تو کتری آب جوش و پوستشم از قول مامانم ور میاد کلا
الان دست و پای چپم با هم ست شدن